Thursday, May 22, 2008





اگر من باشم و آن ابروان مشکینش
به شب هنگام ، رویای زلفان پرپیچش
اگر توانستن به دستیازی بر آن سر سیم اندام
و بر آن لعل لبهایش ، عاقبت بوسه بود فرجام
اگر حتی به لحظه شود واقع این سلسله افکار
همان باشد مرا ثواب جملگی اعمالم و رفتار

Thursday, May 15, 2008

آتاری ! ـ






لینک بازی
RIVER RIDE
برای اونایی که ازش خاطره دارند ... ـ
دکمه‌ها : جهت ها + اینتر برای آتش + آر برای ریستارت ( آلت و تب برای خروج )ـ
ـ ( بدون نیاز به نصب )ـ
ـ
ـ

Wednesday, May 14, 2008

آقاهه کجایی که





بدون هیچ دلیلی اینبار بجای تاکسی با اتوبوس رفتم . به ایستگاه مورد نظر که رسید یک نیش ترمز کرد و دوباره سرعت گرفت . رفتم جلو میگم دیگه ایستگاه نگه نمیدارین ؟؟؟ شاکی گفت ترمز کردم کسی بلند نشد گفتم هیچکس درحال حرکت پیاده نمیشه میشه ؟؟؟ ... مثل سایر قشر خودش بود و شعور کافی نداشت و عذرهای الکی آورد و چندتا غر هم زد و ... توی پیاده رو انگار بازار مکاره بود : از یک طرف یک خط درمیون دست فروشها بساط وسط پیاده رو ریخته بودند . از طرف دیگه اینایی که آگهی پخش می‌کنن هی سر راه قرار می‌گرفتن و طبق معمول اونایی که با موبایل صحبت میکنن هم شعورشون نمیرسه جلوشونو هم باید نگاه کنند یا روی پل هوایی جای ترمز زدن برای صحبت با موبایل نیست ( از من بپرسی میگم عمدیه چون عقده‌هایی همچون جلب توجه و داشتن نداشتن دارند !‌)‌و این وسط صدای راننده تاکسی‌های احمقی که هرکی از کنارشون رد میشه ده دفعه مسیرشون رو میگن یا مسیر عابرین رو میپرسن ... یک لیوان آب شاتوت دو هزار تومن ؟ برم شاتوت بکارم ... تاکسی‌ها هیچوقت پول خرد برای دادن بقیه پول ندارند و اگر هم دارند اسکناسش با پودر شدن زمان زیادی فاصله ندارد ... و هزار داستان دیگه که قدم زدنم رو نصفه گذاشتم و برگشتم خونه و تا عکس توله سگهایی که کنار خیابون برای فروش گذاشته بودن نشون مادرعزیزترازجان دادم بنده را به قصد خرید یکی از آنها از منزل "بیرون فرستادند" ( بیرون کردن سابق ) و پدرخوانده‌دو هم علی‌رغم مخالفت با نگهداری سگ جرات نکرد چیزی بگوید ... خوشبختانه یارو رفته بود ... خودم عاشق سگها هستم ( بجز بولداگ ) ولی الان اصلاً وقت و حوصلش رو ندارم بخصوص که تمام خریدهای مربوطه‌اش هم به من محول خواهد شد مثلاً همین امروز همراه دستور خرید توله سگ دستور خرید شیشه شیر با پستانک و شیر هم در راه برگشت صادر شده بود !!! ـ
گشت ارشاد هم با کلی آدم با قیافه‌هایی که عقده آسایش و خوش چهره بودن از ایشان می‌بارید طبق معمول جلوی میلاد نور بودند و تازه خواهران امر به معروف هم جدیداً نگاههایشان با عشوه ( البته خرکی )‌همراه شده و به اجناس مذکر واکنش نشان می‌دهند ... آقا رهبری کجایی که ارشادتو ... ـ
ادامه دارد ...ـ
ـ

Sunday, May 11, 2008

میگم قبلاَ دیدمش !؟





The Village - Lady in the water - Spiderman III



ـ

Friday, May 9, 2008

EX






هوا ابری و آسمان خاکستری بعدازظهر قلقلکم میده که برم بیرون کمی قدم بزنم ولی هرچی فکر کردم جای خاصی مناسب حال و هوای ذهنیم نیست . دور و برمون هم یک سالن بیلیارد درست درمون نیست ( منظورم اینا نیست که یک چهاردیواریه که توش میز بیلیارد هم هست و هر عمله‌ای میاد و با کلی سروصدا مشغول بازی میشه !‌) خب بهترین گزینه دیدن فیلم
STARDUST
بود و دیدنش رو به همه اونایی که طرفدار داستانهای خیالی و خاطره‌انگیز هستن پیشنهاد می‌کنم ( اگه بانوی آب را دیدید و پسندیدید از این ده برابر بیشتر خوشتان خواهد آمد )ـ
این فیلم را باید دید همانطور که بازی پرنس ایران و پیروان آدمکشی را باید بازی کرد ولی سمت فیلم اروگان و یا بازیش نباید رفت ! ـ

فکر فردا پادگان رفتن ، خستم میکنه نمیتونم بپذیرم آدم بیسوادی که هنوز نمیدونه فرق ویندوز با مونیتور چیه ( جمله معروف همین الان ویندوزش رو در بیارین ببرین بدین درست کنن ! از فرمایشات ایشان است ) بیاد راجع به کامپیوتر و اتوماسیون اداری برام تز بده ! ... به قول همکارام وقتی فرماندمون عین دهاتیهایی که تازه کامپیوتر دیدن از جلو اتاقامون که رد میشه میگه مواظب باشین کامپیوتر خراب نشه ، آدم میخواد بهش تجاوز کنه !!!!!!!!! شخصیتش خیلی نیازی به تحلیل نداره : خر !ـ
آدمی که فکر میکنه وقتی "اجازه فرمودند که کسی به مرخصی قانونی‌اش برود" یعنی منتی سر طرف گذاشته و قبل یا بعد مرخصی هزارتا کار الکی بهش میده که یارو دیگه هوس نکنه بره مرخصی و در توالت رو قفل زده که کس دیگری از توالت استفاده نکند ( و لعنتی هروقت هم میره توالت میاد توی راهرو داد میزنه که " کی رفته توالت رو انقدر کثیف کرده ؟؟؟ " ... یکی دوبار چند نفر از کادریها رفتن بهش گفتن جز خودت کسی نمیره که زشته انقده جلوی سربازا ... ) و امثال این خاطرات که بعداً سوژه خنده خواهد شد دیگه جای بررسی نداره ... فهم نداره دست خودش نیست
بگذریم...ـ

بعد فیلم نصف فصل درس خوندم و بعد کمی توی یوتیوب گشتم و چشمم به کلیپهای مورچه و مورچه‌خوار افتاد و معطل نکردم . خیلی دلم میخواد از آدمایی که این چیزای باحال رو آپلود میکنن تشکر کنم چیزایی مثل کارتونهای به یاد ماندنی - آهنگ متن فیلمها - لحظه‌های شاد و بعضاً خنده‌دار ... ـ

عصر دوباره دوست دختر سابقم که فیلشان یاد هندوستان کرده زنگ میزنند ( دلم براش میسوزه و در کمال حماقت جواب تلفنش رو میدم ) و باز هم همان کلیشه‌‌ها را تکرار می‌کند ـ صدای غمناک ـ فاصله بین حرفها ـ آه کشیدن ـ یادآوری اینکه هیچکس رو مثل من دوست نداشته‌ و درنهایت جمله ‌هایی مثل ـ تو بلاخره که میخوای تشکیل خانواده بدی !؟ ـ اگه تو پشتم باشی من همه کار میکنم ( پشت ؟؟؟‌!‌) ـ باور کن من همونی میشم که تو میخوای ـ بگو چرا نمیخوای باهم باشیم ؟ و امثال اینها سعی در زدن مخ بنده برای ازدواج را دارد ... ظاهری متوسط داره ـ در معاشقه خیلی قبولش دارم ـ پدر و مادرش ارث خوبی برایش گذاشته‌اند ولی دلیل نمیشه تمام عمر بخوامش ... سه سال پیش براش دو تا شرط گذاشتم یک ـ لیسانسش رو بگیره دو ـ یک هنر یاد بگیره اگه میخواد من برم خواستگاریش و انگار یادش رفته باشه این من نیستم که میخوام این مساله اتفاق بیفته از فرداش شروع کرد که " مگه منو بخاطر مدرکم میخوای ؟؟؟" و از اون موقع این شده کار ما که هروقت زنگ میزنه و به این کلیشه‌ها میرسیم یادآوری کنم که من نمیخوامش و اون دوباره میگه هر کاری بگی میکنم و دوباره دو شرط فوق و دوباره از اول ... ـ

صدای تلویزیون همسایه در سکوت اتاقم از طریق شبکه کولر می‌اید ... باز در ماهواره صحبت از هسته‌ای و فلسطین و ... هنوز آدمای بیکار پیدا میشن ... احمقانست چیزی رو که یکبار شنیدی دوباره بخوای بشنوی ... حالم از این موضوعات بهم میخوره ... راننده آژانسی میگفت باید گفته بشه تا مردم به فکر باشن ! آخه چی بهش بگم ؟؟؟ بگم الاغ اگه کسی چه از داخل چه از خارج کاری میخواست بکنه تاحالا کرده بود و به این حرفها نیست و سیاست پدر و مادر نداره و غیره ؟؟؟ و در انتها پرسید نظر شما چیه ؟ منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم من قرار نیست توی این کشور بمونم ! ارزونی اونا که این شکلیش کردن . اونقدر که منطقی بود سعی کردم توی کله این جماعت فرو کنم و فرو نمیره و من تسلیم ... اون تمدن ایرانی که میگن سالها پیش مرده و دل به دریا زدم و رک به یارو گفتم الان اگه بدونیم فلانجا تظاهراتی هست ولی ممکنه دستگیر بشیم نه من خواهم رفت و نه تو نه خانوادمون و نه دوستامون پس لطفاً برای من دم از براندازی نزنید که باور نمی‌کنم ( فعالان سیاسیمونم که یکی از یکی بی سیاسیت تر و عقب مونده تر ... وقتی باهاشون مصاحبه میکنن و اهدافشون رو میگنا ... باشه شما راست میگی ! قهرمانن ... شجاع ! ... حتماً ) ـ

عادت ندارم چیزی رو از دوستام مخفی کنم و دوست فضولمان به همه اطلاع داده که در بازار فارکس سود معقولی داشتم و حالا کلی از دوستای قدیمی که سالی به دوازده ماه یادی از ما نمی‌کردن یاد من افتادن و کلی آدم هم بدون هیچ پیشینه‌ای میخوان با ما دوست شوند و لااقل صبر نمیکنن چند جلسه از سلام احوالپرسی اولمون بگذره و بعد موضوع بورس و یاددادن و این چیزا رو مطرح کنن ... یکی هم که این کار رو داشت میکرد مادرش که منو دید گفت ... حالم بهم میخوره ولی پول چیز خوبیه ... بهشون میگم آقاجان نود درصد کسایی که وارد این قضیه میشن سرمایشونو از دست میدن و من هم شاید در همین یکی دو روز ورشکست شدم ولی مگه طمع میذاره ؟؟؟ آدم یاد این مزاحم تلفنیا می‌افته که زنگ میزنن میگن با فلانی کار دارم و وقتی میگی اشتباه گرفتی میگه اشکالی نداره ( این روزا دختر و پسر نداره ... تیکه انداختن و تنه زدن از سوی دختران نسل جدید هم ... )‌ـ



پ.ن1:هوار زدن هنر نیست
پ.ن2:فرق بین حماقت و شجاعت یک تار مو بیشتر نیست
پ.ن3:کسی باشگاه بیلیارد ساکت و تمیز سراغ داره ؟
پ.ن4:یه دیوونه یه سنگی میندازه تو چاه که هزارتا عاقل نمیتونن درش بیارن
پ.ن5:ـ
بر بساط نکته‌دانان خود فروشی ، شرط نیست
یا سخن دانسته گوی ای عاقل یا خموش





√جوابیه


  • عادتمند نکنه فکر میکنی توی اینترنت فقط در بازار بورس ایران میشه خرید و فروش کرد ؟؟؟ و لطفاً تایید کن که کامنتت جنبه متلک نداشت چون کمی دست انداختن در آخر کامنتت احساس کردم ! ـ



  • Dear bingala I dont think u need "brain" !!! I think your brain is "busy" and you need to think before u leave a comment so it wasnt possible ;) and I dont think even after that you could say much about that post cause its about "Assassin's creeds game" ( Which I dont think u already played that ... Did ya ?! )



    ـ
  • Thursday, May 8, 2008

    Translate for Assassin's Creed's end




    Assassin's Creed end

    When you finish the game you get your your eagle
    vision and can see all of this writing on the wall
    in your room and on the floor in te main room.

    In the the main room on the floor with the writing
    that looks like a huge crossword puzzle, when it
    is decrypted it says: artefacts sent to the skies
    to control all nations to make us obey a hidden
    crusade do not help them

    On the other side of the room there is another one
    of these puzzles but in the shape of a triangle, this
    one says: they drianed my soul and made it theirs
    I drained my body to show you where I saw it.

    The barcode thingy that is right next to the triangle
    12212012 is the date that the satalite is going to
    be launched(read the doctor's e-mails to understand)
    12-21-2012.

    The other one that has Yoniguni well all I did was
    google it but it says it is a island off the coast of
    Japan.

    I wasn't sure if anyone cares or not, but I got bored
    and decyphered the stuff and noticed that no one else
    had done it or at least posted it yet. Thanks

    ـ


    ـ

    Tuesday, May 6, 2008

    گفته باشم





    من شنا کردن توی استخر رو یادت میدم ولی موجهای دریا قابل پیش بینی نیستن

    Monday, May 5, 2008

    تعارف





    غده غیب شد ! اصلاً انگار نبوده
    حساسیت هم اینطور که پیش میره تا فردا خوب میشه
    فردا برای هردوش وقت گرفته بودم
    بگذریم
    بعد از داستان بازی
    Assassin's creed
    دیدن فیلم بدون دخترم هرگز توی فکر بودم ممکنه یک بچه آمریکایی با دیدن این دوتا هیچوقت باورش بشه مسلمونا آدمای خوبین؟
    ـ



    جوابیه

    آوین‌جان اصطلاح شادی یا شاد میزنی یک اصطلاح خودمونی به این معنی که کمی خل و چل میزنی و نه به این معنی که خوشحال هستی


    و اون بابایی که کامنت گذاشته بودی خلایق هر چه لایق لطفاً قید کنید که منظورتون کدوم قسمتش بود و همچینم ناشناس نیستی ... تو هم اخیراّ لایق چیزی بودی که برات پیش اومد ... دفعه دیگه شاید شانس آوردی
    ـ

    Sunday, May 4, 2008

    یک یک مساوی بنفع خدا






    چقدر این چند روز شلوغ بود
    اون از التهاب پوست صورت و اون غده مانند که هویت هردوشون فعلاً مجهوله
    اون از دوست دختر سابقم که زنگ زده که اگه باهاش ازدواج کنم هرچی من بخوام میشه ... از من بپرسی میگم خره !!! ـ
    اون از اونیکی که گیر داده بود و ولکن نبود
    مادرعزیزترازجان که ابراز محبت کردند و لقب **** را بهمان دادند و منت تمام مسائل مالی که برایم برطرف کرده بودند یک یک سرمان نهادند و ما نیز در جواب گفتیم همه را پرداخت خواهیم کرد و ... ـ
    این از وضعیت بورس که در یک روز دویست و بیست و اندی دلار سود نمودیم ... بورس خیلی خوبه

    ـ


    پ.ن1: اون دنیا هم سربازی باید رفت ؟؟؟
    پ.ن2: یاد اون فیلم افتادم ... " اگه میدونستی فقط یک ماه دیگه زنده‌ای چیکار میکردی ؟؟؟‌"ـ




    جوابیه


  • خارخاسک یا شاید آنا ... فکر نمی‌کردم اینجا رو بخونی ... ممنون که یادم هستی



  • آوین توی عالم خودت سیر میکنی ولی خوبه که شادی



  • نیماجان مردن بد نیست فقط بدیش اینه که اونور باید از صفر شروع کرد ... مخ زدن و ... راستی اونور سربازی هست ؟؟؟



  • راننده تاکسی‌عزیز اون قسمت اونجا تموم شد که یکی از پرستارا عاشقم شد و شب اومد تو اتاق من و بقیش هم صدا و سیما سانسور کرد ... شاد باش
    :D



  • ممنون آمنه جان ... والا هنوز نمیدونم مریضم یا نه یکی دوتا متخصص دیگه هم باید برم ... ـ
    ـ
  • Thursday, May 1, 2008

    شیری که آدم میخورد ! ـ






    کاملاً خوبم خبر غده هم کاملاً تکذیب می شود ... یک دمل زیر ÷وست که هنوز در نیومده ... با حساسیت به گرده های بهاری

    پ.ن1: بمنچه ! تشخیص اولیه دکتره بود خب ! غده چربی !!! ـ
    ـ