چقدر این چند روز شلوغ بود اون از التهاب پوست صورت و اون غده مانند که هویت هردوشون فعلاً مجهوله اون از دوست دختر سابقم که زنگ زده که اگه باهاش ازدواج کنم هرچی من بخوام میشه ... از من بپرسی میگم خره !!! ـ اون از اونیکی که گیر داده بود و ولکن نبود مادرعزیزترازجان که ابراز محبت کردند و لقب **** را بهمان دادند و منت تمام مسائل مالی که برایم برطرف کرده بودند یک یک سرمان نهادند و ما نیز در جواب گفتیم همه را پرداخت خواهیم کرد و ... ـ این از وضعیت بورس که در یک روز دویست و بیست و اندی دلار سود نمودیم ... بورس خیلی خوبه
ـ
پ.ن1: اون دنیا هم سربازی باید رفت ؟؟؟ پ.ن2: یاد اون فیلم افتادم ... " اگه میدونستی فقط یک ماه دیگه زندهای چیکار میکردی ؟؟؟"ـ
|
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home