Wednesday, October 8, 2008

یکی برای گشت ارشاد قلاده بخره





اپیزود یک : ـ
دختر خوش قد و بالایی که شال باریکی روی سر دارد و موهای نرم و بلند دم اسبیش ورای او در هوا موج میی خورد به سرعت دوان دوان دور می شود . پشت سر او پلیس بی پدر مادری با موتور دنبالش است . پلیس که دخترک از دیدش خارج شده ، از عابرین می پرسد کجا رفت ( انگار همه مثل خودش بی خواهر مادر هستند ) هیچکس جواب نمی دهد و نگاههای بدی در یافت می کند . پسر جوانی بلند داد می زند "رفت توی اون ساندویچی !" همه ناراحت نگاهش می کنند اما وقتی پلیس دست خالی بیرون می آید و می پرسد پس گو همه بهش لبخند زدند . گفت " اینیکی نه ! اونیکی !!!‌" دوباره همه شک می کنند ... پلیس سر کار بود - دخترک رفت - مردم خوشحال شدند ( چهارشنبه هفدهم مهر هفتاد و هشت - خیابان کارگر جنوبی ساعت یک ربع بع پنج بعد از ظهرـ
تقدیم به همه گشت ارشادی های بی خواهر مادر : همه دخترها مثل خواهرها و دخترهای شما نیستند . خیلی مرد هستید خواهر مادر خودتون رو جمع کنید
ـ
ماشین های راهنمایی رانندگی هم میرن مبارزه با بدحجابی . خدا نصیب کنه خواهر مادرتون شناخته بشن همچین باهاشون به مبارزه بپردازم ... تازه در جریان باشین خیلی ها مثل من هستن ... از آقایون در گشت ارشاد سوالی دارم : الان خواهر مادرتون کجا هستن ؟ با حجاب توی خیابون ؟
ـ

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home