Thursday, March 5, 2009

نه مهندس ! مجبورت میکنن





آلیس در شهر عجایب چیزیه مشابه این چند هفته برای من !!!ـ
از یک طرف من عجله دارم کار راه بیافتد از یک طرف سازمان اصلاً عجله نشون نمیده و از طرف دیگه و عجیب تر اینکه از روئسای سازمانی که ما شعبه اون هستیم خیلی صریح به من گفتند تا زمانی که قراردادت رو بهت ندادند دست به کار نشو !!! ـ
قضیه از این قراره که مدیر جدیدی آمد و وقتی فهمید من شش ماهه که حقوق و قرارداد نداشتم عصبانی شد . برای جبران یکدفعه سمت بالایی به من داد و من به عنوان سرپرست انفورماتیک یکی از مراکز انتخاب شدم و به سرعت برق و باد کار من پیگیری شد البته با پیگیریهای مدیر جدید و ره شش ماهه در شش روز برداشته شد ولی یکم قضیه پیچ خورد ... ـ
درست چند روز قبل از ورود من به آن مرکز شبکه اونا دچار مشکل شد و تقریباً قطع شد و از طرفی اواع ورم و ویروس وارد شبکه اونا شد و دستگاهی که به من داده شد تنها دستگاهی بود که آنتی ویروس داشت ( اونم خودم دانلود کردم ) و فایده نداره ... تقریباً مثل بازی تنیس شده : یک ویروس میاد من پاکش میکنم دوباره پنجره اخطار آنتی ویروس و حساب کنید که بماند وضعیت باقی دستگاهها که آنتی ویروس ندارند ... ! ـ
دستگاهها یکی پس از دیگری از کار می افتند و از طرفی من برای پیگیری قضیه باید قرارداد داشته باشم تا بتونم نامه اداری بنویسم ( به عبارت دیگه تا قراردادم نیاد کسی به حرفم گوش نخواهد داد ) و جالب اینجا بود که وقتی به سازمان اصلیمون رفتم تا مساله رو مطرح کنم و بگم برای این شعبه هم مثل خود سازمان امتیاز آنتی ویروس خریداری شود مدیر جدید و مدیر اون هردو گفتند " مگه قراردادت رو دادن که انقدر داری این در اون در میزنی ؟؟ در ثانی تو اونجا نرفتی که خاک بازی کنی رفتی ناظر شرکتی باشی که پشتیبانی فنی اونجا رو به عهده داره پس اصلاً نباید با این کارا کار داشته باشی چون هنوز شرکتی در مناقصه برنده نشده درنتیجه هنوز ماموریت تو شروع نشده و ... " و باز هم تاکید کردند تا قراردادت رو بهت ندادند دست به سیاه و سفید نزنی !!! ـ
والا من به شخصه آدمی نیستم که بیکار بشینم یه جا از طرف دیگه هنوز رسماً به کارمندهای اونجا معرفی نشدم و بعضی ها منو "احضار میکنن " تا برم دستگاهشونو درست کنم و بالطبع من نمیرم چون این کار من نیست و حتی امروز رئیس یکی از اتاقها با عصابانیت اومد سر من دد زد " من سه دفعه فرستادم دنبالت چرا نمیای ؟؟؟ " منم خون خونم رو خورد ولی با خونسردی گفتم " نمیدونم قبلاً اینجا رستوران بوده و گارسون داشته که شما عادت کردین اینطوری منو صدا کنین و با کسی که اینجا هست بلند صحبت کنید یا شعورت نمیرسه ولی برای آینده یادت باشه من مشاور انفورماتیک ریاست هستم پس حواست رو جمع کن " اون هم تهدید کرد که من نمیذارم قراردادت امضا بشه ... شاید هم جداً نذاره ولی خب از قدیم گفتن زنی که جهاز نداره اینهمه ناز نداره این سازمان مگه پولی به من داده که بخواد منو تهدید به اخراج کنه ؟؟؟ و اگه قرارداد ندن چی از دست میدم ؟؟؟

خلاصه الان 2 روز میشه صبح میرم تا ظهر البته یک کارایی برای اکثر اتاقها که آدمای مودب و فهمیده ای هستن میکنم ولی چندتا از تاقها تحریم شدن ! ـ
اعصابم بهم ریخته ... چرا من باید توی این قسمت از تاریخ ایران به دنیا بیام یا چرا توی این تاریخ توی ایران به دنیا بیام ؟؟؟
مدیر جدید ( از این به بعد میگیم مدیر مهربون !‌) چند روز پیش گفت خب مهندس الان برای خودت قطب قدرت شدی اونجا منم گفتم نه مهندس اخلاق من اینطوری نیست در جوابم گفت " دست خودت نیست ... مجبورت میکنن این اخلاق رو پیدا کنی ! " راست میگفت ... اون این گرگ‌ها رو میشناخت

اما در عین حال که اعصابم خورد میشه کلی هم میخندم ... این جایی که الان کار میکنم از کامپیوتر تصورات خرافی دارن ! حتی یک خانمی می گفت "وقتی هوا ابری میشه کامپیوترم کند میشه"ـ
یکی دیگه اومده بود التماس میکرد که با درخواستش برای کامپیوتر جدید موافقت کنم و می گفت یک سیستم می خواد با رم دویست و پنجاه و شش ! نگاه کردم دیدم رم دستگاهش پانصد و دوازده هست بهش گفتم ولی میگفت نه ! این کنده من 256 می خوام !!!!!!!!!!!! ـ

خدا عاقبت منو با اینا ختم بخیر کنه !! ـ

ـ

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home